English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (875 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
vertical U تعداد خط وط که پیش از شروع چاپ مجدد باید رد کرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
restart U شروع مجدد
redid U شروع مجدد از ابتدا
redoes U شروع مجدد از ابتدا
redone U شروع مجدد از ابتدا
redoing U شروع مجدد از ابتدا
redo U شروع مجدد از ابتدا
scans U تعداد دفعاتی که تصویر CRT رسم مجدد میشود
scan U تعداد دفعاتی که تصویر CRT رسم مجدد میشود
scanned U تعداد دفعاتی که تصویر CRT رسم مجدد میشود
load U تعداد کارهایی که ماشین باید کامل کند
loads U تعداد کارهایی که ماشین باید کامل کند
process U تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
processes U تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
failure U شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
failures U شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
ctrl U انتخاب این سه کلید با هم باعث شروع مجدد کامپیوتر میشود
CTR U انتخاب این سه کلید با هم باعث شروع مجدد کامپیوتر میشود
resumes U شروع مجدد برنامه ازنقط های که ترک شده بود , بدون تغییرداده
resumed U شروع مجدد برنامه ازنقط های که ترک شده بود , بدون تغییرداده
resuming U شروع مجدد برنامه ازنقط های که ترک شده بود , بدون تغییرداده
resume U شروع مجدد برنامه ازنقط های که ترک شده بود , بدون تغییرداده
odder U سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند.
odd U سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند.
oddest U سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند.
warm start U شروع مجدد برنامه که متوقف شده بود ولی بدون از دست دادن داده
fall back U شروع مجدد یک برنامه پس از رفع خطا از نقط های که توابع فراخوانده شده بودند
powers U اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
powering U اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
powered U اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power U اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
Back to the drawing board <idiom> U [زمانی که کاری با شکست روبرو میشود و دوباره باید از اول شروع کرد]
parity U سیسم برسی خطا که هر سری بیتهای ارسالی باید تعداد یکهای دودویی فرد داشته باشند
parity U سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای ارسالی باید تعداد یکهای دودویی زوج داشته باشند
autoexec bat U در DOS یک فایل دستهای است که هنگام روشن شدن کامپیوتر یا شروع مجدد کاردستگاه فعال میشود
feasibility U بررسی هزینه ها و مزیت برای بررسی شروع مجدد پروژه
initialize U تنظیم مقادیر یا پارامترها یا خط وط کنترلی به مقادیر اولیه اش تا امکان شروع مجدد برنامه یا فرآیند را بدهد
warm boot U شروع مجدد سیستم که معمولاگ سیستم عامل را هرباره بارمیکند ولی دیگر سخت افزار را بررسی نمیکند
halts U دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halt U دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halted U دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
step restart U شروع مجدد مرحلهای بازاغازی مرحلهای
sequential U نوعی کامپیوتر که باید هر دستورکامل شود پیش از اینکه بعدی شروع شود وبنابراین نمیتواند پردازش همزمان را مدیریت کند
prescan U خصوصیت بیشتر اسکنرهای مسط ح که اسکن سریع و با realution کم انجام می دهند تا نمونه اصلی را مجدد بررسی کنید یا ناحیهای که باید بهتر اسکن شود مشخص کنید
charges U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
combinatorics U محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی
re endorsement U پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
roundest U تعداد تیر تعداد شلیک دور
round U تعداد تیر تعداد شلیک دور
set up U مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
regenerates U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
odd U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odder U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
oddest U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
start off U شروع کردن شروع شدن
double coincidence of wants U زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
initiation U شروع کار شروع
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. U هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
furthermore U مجدد
second U مجدد
reflorescence U مجدد
seconded U مجدد
furthering U مجدد
seconding U مجدد
seconds U مجدد
further U مجدد
furthered U مجدد
further on U مجدد
furthers U مجدد
renewed U مجدد
remanded U بازداشت مجدد
readjustments U سازگاری مجدد
readjustment U سازگاری مجدد
reloads U بارکردن مجدد
reloads U پر کردن مجدد
retrial U ازمایش مجدد
rehearsal U تکرار مجدد
revaluation U ارزیابی مجدد
revaluation U بهاگذاری مجدد
retrials U محاکمه مجدد
subdivisions U تقسیم مجدد
retrials U ازمایش مجدد
subdivision U تقسیم مجدد
retrial U محاکمه مجدد
reloading U بارکردن مجدد
remands U بازداشت مجدد
redraws U رسم مجدد
redrew U رسم مجدد
repaint U رسم مجدد
redistribution U توزیع مجدد
remand U بازداشت مجدد
resurgence U طغیان مجدد
reload U پر کردن مجدد
redrawn U رسم مجدد
redrawing U رسم مجدد
remanding U بازداشت مجدد
reloading U پر کردن مجدد
reloaded U بارکردن مجدد
re claim U تقاضای مجدد
reloaded U پر کردن مجدد
re attachment U توقیف مجدد
rehearsals U تکرار مجدد
redraw U رسم مجدد
reload U بارکردن مجدد
reinfection U عفونت مجدد
reebtry U دخول مجدد
reebtry U ورود مجدد
revisit U ملاقات مجدد
revisited U ملاقات مجدد
revisiting U ملاقات مجدد
revisits U ملاقات مجدد
redirection U راهنمایی مجدد
recount U شمارش مجدد
reshipment U حمل مجدد
rededication U تقدیم مجدد
rededication U اهدا مجدد
reorganization U تشکیلات مجدد
reebtry U تملک مجدد
reeducation U تربیت مجدد
regeneracy U تولید مجدد
regelation U انجماد مجدد
reformat U فرمت مجدد
reversion U ترجمه مجدد
reintegration U استقرار مجدد
reinterpretation U تفسیر مجدد
recounted U شمارش مجدد
recounting U شمارش مجدد
recounts U شمارش مجدد
reexport U صادرات مجدد
reentrance U دخول مجدد
reenlistment U سربازگیری مجدد
reorganization U سازماندهی مجدد
rally U اجتماع مجدد
rallied U اجتماع مجدد
repayment U پرداخت مجدد
reconversion U گرایش مجدد
regenerate U تولید مجدد
recompile U کامپایل مجدد
recaption U توقیف مجدد
regenerated U تولید مجدد
reapparition U فهور مجدد
reallocation U تخصیص مجدد
reactivation U فعالیت مجدد
re establishment U تاسیس مجدد
rallies U اجتماع مجدد
regenerates U تولید مجدد
repayments U پرداخت مجدد
reconveyance U اعاده مجدد
remotion U حرکت مجدد
rearrangement U ترتیب مجدد
reissue U چاپ مجدد
reissued U چاپ مجدد
reissues U چاپ مجدد
rearrangements U ترتیب مجدد
reissuing U چاپ مجدد
recrystallization U تبلور مجدد
recoupment U کسب مجدد
reconviction U محکومیت مجدد
regenerating U تولید مجدد
replenish U پرکردن مجدد
reproductions U تولید مجدد
restatement U بیان مجدد
reinsurance U بیمه مجدد
restatements U بیان مجدد
reoccur U فهور مجدد
renegotiation U مذاکره مجدد
renascence U زندگی مجدد
re-run U نمایش مجدد
recurrence U رویدادن مجدد
re-examination U بازپرسی مجدد
retransmission U مخابره مجدد
after shrinkage U انقباض مجدد
retransmission U ارسال مجدد
remarriage U ازدواج مجدد
re examination U بازپرسی مجدد
remarriages U ازدواج مجدد
reinforcement U وضع مجدد
reporduce U تولید مجدد
comeback U دستیابی مجدد
resale U حراج مجدد
resale U فروس مجدد
re-ran U نمایش مجدد
reassurances U اطمینان مجدد
reassurance U اطمینان مجدد
recreation U خلق مجدد
reconditioning U تعمیر مجدد
resorption U مکیدن مجدد
rerun U اجرای مجدد
resurvey U بررسی مجدد
republication U انتشار مجدد
recreations U خلق مجدد
comebacks U دستیابی مجدد
restoration U استقرار مجدد
reproduction U تولید مجدد
retread process U تعمیر مجدد
crossecheck U مقابله مجدد
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1tink and grow rich
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
1they have to be self-consistently determined.
1 just got to figure out where to headمعنی این عبارت چیست؟
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com